سکوت بارانی

سکوت باران پر از فریاد است واین فریادرافقط بعضی ازمردم می شنوند

ابهت بی پایانش....

سکوت …

و دیگر هیچ نمی گویم …!

که این بزرگترین اعتراض دل من است

به تو …

سکوت را دوست دارم

به خاطر ابهت بی پایانش …

+ نوشته شده در شنبه 31 خرداد 1393برچسب:,ساعت 19:43 توسط دالیا |

خدارا میگویم....

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید







دوستش دارم بزرگیش را ، سکوتش را ، عظمتش را ، اُبهتش را ،

تنهاییش را ، حکمتش را ، صبرش را ، و بودنش عادتیست مثل نفس کشیدن !

خدا را میگویم …

+ نوشته شده در شنبه 31 خرداد 1393برچسب:,ساعت 19:42 توسط دالیا |

برو ادامه....

خواهش میکنم برید ادامه مطلب

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

خواهش میکنمگریه


ادامه مطلب
+ نوشته شده در چهار شنبه 28 خرداد 1393برچسب:,ساعت 18:12 توسط دالیا |

تنها .....

خدایا

آنکه در تنهاترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشت

خواهشی دارم تو در تنهاترین تنهاییش تنهای تنهایش نذار

 


+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 20:56 توسط دالیا |

رد پای تو....

آب نریختم که برگردی

آب ریختم تا پاک شود...

 هر چه رد پای توست از زندگی ام


+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 20:53 توسط دالیا |

چه کسی میداند.....

چه کسی می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی


چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی


پیله ات را بگشای تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایی

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 20:45 توسط دالیا |

دلتنگ......

کفش هم که تنگ باشد...



زخــــمی مـی کند



وای به حال دل تنگ.


+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 20:43 توسط دالیا |

حس خوبیه....

حس خوبیه

به خودت میای میبینی به کسی که رهات کرده و بدجور بهت ظلم کرده دیگه نه نیازی داری نه

احساسی ولی اون داره از بی تو بودن
میمیره
!



+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 20:40 توسط دالیا |

به سلامت......

مغرور و خودشیفته نیستم


ولی یاد گرفتم که تو زندگیم


منت احدی رو نکشم


خداحافظ تو فرهنگ لغت من جوابش فقط یه کلمه است


"به سلامت"


همین....!!!


+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 20:37 توسط دالیا |

بمان....

فقط بمان و سکوت کن!


تو را قسم به فرشتگان، به خدا...


بمان!


همین یک روز را ...


همین یک لحظه...


همین یک آه...


بمان!


بگذار زندگیم رنگ آرامش بگیرد...


بگذار روزهایم آبی شود...


بگذار اشک هایم برای بودنت ریخته شود...


بمان!


بمان که واژه هایم تو را طلب می کنند...


بمان که کلماتم تشنه تو هستند...


بمان!


فقط بمان با من


فقط یک دقیقه..



+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 20:29 توسط دالیا |

درد ودرمان....

میگن درد رو از هر طرف بخونــی میشــه درد...

ولــی درمان رو از آخر بخــونی میــشه نامـــرد...

مواظــب باش واسه دردت به هــر درمانـــی تن ندی ...!!!



+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 20:24 توسط دالیا |

فاصله مناسب.....

شهر از بالا زیباست

و آدم ها از دور جذاب

فاصله مناسب رو حفظ کنیم

تا دوست داشتنی بمونیم.....!


+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 19:21 توسط دالیا |

تکیه کن....

 

تکیه کن...

اما به شانه های کسی که

گر خوابت برد سرت را روی زمین نگذارد

ا

+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 19:12 توسط دالیا |

اشک جیست؟....

اشـــــــک چیــــست ؟

1 % آب

99% احســاس ...

+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 19:10 توسط دالیا |

متوجه شدی؟....

لیوان از کابینت بردار

حالا بندازش زمین

شکست؟

اره!

حالا ازش معذرت خواهی کن

ببخشید لیوان که شکوندمت

مثل روز اولش شد؟

نه...!!

متوجه شدی؟


+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 19:8 توسط دالیا |

به کدامین گناه؟...

 

هنگامیکه دل کسی را شکستی ...

صدای شکستنش را به خاطر بسپار .....
.
.
تا هنگامیکه دلت را شکستند ,
.
رو به آسمان فریاد نزنی :

" خــــــــــــــــــــــــــدایا به کدامین گناه !!!!

+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 19:5 توسط دالیا |

عقابی بودم...

من عقابی بودم که نگاه یک مار

سخت آزارم داد

بال بگشودم و سمتش رفتم

از زمینش کندم

به هوا آوردم

آخر عمرش بود که فریب چشمش، سخت جادویم کرد

در نوک یک قله، آشیانش دادم که همین دل رحمی، چه بروزم آورد

عشق، جادویم کرد

زهر خود بر من ریخت

از نوک قله زمین افتادم

تازه آمد یادم، من عقابی بودم بر فرازِ یک کوه

آشیانِ خود را به نگاهی دادم

+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 19:2 توسط دالیا |

ساعت عشق....

هــرگــز بــه دســت اش ســاعــت نمــي بســت!

 

 

روزي از او پــرسيــدم:

پــس چگــونه اســت کــه

هميشــه ســر ســاعــت بــه وعــده مــي آيــي؟

 

گفــت: ســاعت را از خــورشيــد مــي پــرســم!

پــرسيــدم: روزهــاي بــارانــي چطــور؟

گفــت: روزهــاي بــارانــي

همــه‌ي ســاعــت هــا، ســاعــت عشــق اســت . . .

 

راســت مــي گفــت؛

يــادم آمــد کــه روزهــاي بــارانــي

او هميشــه خيــس بــود . . .  

 

 

+ نوشته شده در یک شنبه 18 خرداد 1393برچسب:,ساعت 20:43 توسط دالیا |

صدای گذر اب....

از صدای گذر آب چنان می فهمم

تندتر از آب روان عمر گران میگذرد….

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست!

آنقدر سیر بخند که ندانی غم چیست! لحظه هایت بی غم…

 

بارانی كه شما را خيس نميكند! + عکس

+ نوشته شده در یک شنبه 18 خرداد 1393برچسب:,ساعت 18:4 توسط دالیا |