سکوت بارانی

سکوت باران پر از فریاد است واین فریادرافقط بعضی ازمردم می شنوند

بوی تو....


بوی تو در خانه می پیچد که شاعر می شوم

عشق می پوشم برای بوسه حاضر می شوم

روسری تا از سرت سر می خورد شب می شود

آه وقتی شب شود ، آسوده خاطر می شوم


خانم عکاس باشی خانه را تاریک کن

تا شما لب تر کنی من زود ظاهر می شوم

اصلا امشب مثل دریا باش ، دریا که شدی

کشتیِ پهلو گرفته در بنادر می شوم

 

گرچه من در صنعت کوزه گری نا پخته ام

تو میانش را به من بسپار ، ماهر می شوم

هر نگاه چپ به چشمان تو حکمش با من است

 

چشمشان را می کشم از کاسه ( نادر ) می شوم

مادرم عمریست می گوید به من مارکوپلو

تو اگر قصد سفر کردی مسافر می شوم

 

عمران میری

 

 


+ نوشته شده در یک شنبه 30 آذر 1393برچسب:,ساعت 1:4 توسط دالیا |

چه کسی....

برق چشم تو به هر بت بخورد ، می شکند


چه کسی دیده بتی ، با هنر بت شکنی ...؟

عمران میری

+ نوشته شده در یک شنبه 23 آذر 1393برچسب:,ساعت 17:16 توسط دالیا |

بی قرارم....

بی قرارم ،نه قراری که قرارم بشوی

من مسافر شوم و سوت قطارم بشوی

 

می شود ساده بیایی و فقط بگذری و...

زن اسطوره ای ایل و تبارم بشوی

 

ساده تر ،این که تو از دور به من زل بزنی

((دارِ)) من را ببری دار و ندارم بشوی

 

مرگ بر هر چه به جز اسم تو در زندگی ام

این که اشکال ندارد تو ((شعارم)) بشوی

 

مرگ خوب است به شرطی که تو فرمان بدهی

من انالحق بزنم، چوبه ی دارم بشوی

 

عاشقت بودم و از درد به خود پیچیدم

ذوالفنونی که نشد سوز ستارم بشوی

 

آخرش رفتی و من هم که زمین گیر شدم

خواستی آنچه که من دوست ندارم بشوی

عمران میری

عکس پسرانه - تنها - غمگین - انتظار

 

+ نوشته شده در یک شنبه 23 آذر 1393برچسب:,ساعت 17:2 توسط دالیا |

قحطی بوسه....

قحطی ِبوسه ی تب دار است و باران نیست هست ؟
ردِ لبهایِ تو دیگر روی فنجان نیست هست ؟


عطر تو پیچیده در شهری که در آن نیستی
باد می اید ولی موی پریشان نیست ، هست ؟


آمدم کاشان که با تو زندگی را سر کنم
بی تو دیگر شهر رویاهایم کاشان نیست ، هست ؟


آنچه پنهان کرده ام پشت نگاهم سالها...
از خدا پنهان ولی از تو که پنهان نیست،هست ؟


خانه یخبندان،سَرم یخ،دستهایم یخ زده
چهار فصل زندگی درمن زمستان نیست ؟ هست


خوب دقت کن به تدریجی ترین پرواز روح
این که دارد می رود از دست "عمران" نیست هست.

عمران میری

عکس پسر - خوش تیپ

+ نوشته شده در جمعه 21 آذر 1393برچسب:,ساعت 19:59 توسط دالیا |

خرابه بی مرز....

وسط یک خرابه­‌ی بی­‌مرز، شوت محکم به قوطی «رانی»

آن طرف زیر چند مرد جوان، جیغ یک بچّه­‌ی دبستانی

 

جفت­‌گیری سوسک­‌ها با موش، بالشی را گرفته در آغوش

در کنار بخاری خاموش، گریه توی شبی زمستانی

 

دلخوشی به کبوتری بادی، فکر یک رأی تا شب شادی

شعر گفتن برای آزادی، پشت تبلیغ­‌های «روحانی»

 

وسط رقص با دو تا دختر، گریه با خاطرات چند نفر

خوردن پیک اوّل و آخر، نوش با یاد چند زندانی

 

روی مرز ندیدن و دیدن، بمب در انتظار ترکیدن

دور خود تا همیشه چرخیدن، فکر کردن به خطّ پایانی

 

نه! به یک اسم توی خاطره­‌ها! روزها گریه­‌ی پیشمانی

ماه‌ها گریه­‌ی پشیمانی، سال­‌ها گریه­‌ی پشیمانی

 

از معانی شادی و غم‌ها، از جهان بزرگ آدم­‌ها

واقعاً هیچ­‌چی نمی‌فهمی، واقعاً هیچ‌چی نمی‌­دانی

 

بی­‌تفاوت شبیه یک حشره، می‌­روی توی تخت یک نفره

وسط روزنامه‌ها خبر ِ انقراض ِ پلنگ ِ ایرانی !

 

 

از : سیدمهدی موسوی

عکس پسر- غمگین - تنها - عاشق

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 20 آذر 1393برچسب:,ساعت 13:39 توسط دالیا |

خاتون...

ﺗﯿﺰﯼ ﮔﻮﺷﻪﻫﺎﯼ ﺍﺑﺮﻭﯾﺖ

ﭘﯿﭻ ﻭ ﺗﺎﺏ ﻗﺸﻨﮓ ﮔﯿﺴﻮﯾﺖ

ﺁﻥ ﺩﻭﺗﺎ ﭼﺸﻢ ﻣﺎﺟﺮﺍﺟﻮﯾﺖ

ﺍﯾﻦ ﺻﺪﺍﯼ ﺧﻮﺵ ﺍﻟﻨﮕﻮﯾﺖ

ﺁﺧﺮﺵ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﺩﺳﺘﻢ

 

ﻧﺎﺯ ﻟﺒﺨﻨﺪﻫﺎﯼ ﺷﯿﺮﯾﻨﺖ

ﻃﺮﺡ ﺁﻥ ﺩﺍﻣﻦ ﭘﺮ ﺍﺯ ﭼﯿﻨﺖ

« ﻫـ » ﺩﻭ ﭼﺸﻢ ﭘﻼﮎ ﻣﺎﺷﯿﻨﺖ

ﺷﯿﻄﻨﺖ ﺩﺭ ﺗﻠﻔﻆ ﺷﯿﻨﺖ

ﺁﺧﺮﺵ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﺩﺳﺘﻢ

 

ﮔﯿﺴﻮﺍﻧﺖ ﻗﺸﻨﮕﯽ ﺷﺐ ﺗﻮﺳﺖ

ﺻﺒﺢ ﺩﺭ ﺭﻭﺷﻨﺎﯼ ﻏﺒﻐﺐ ﺗﻮﺳﺖ

ﻣﺎﻩ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﻭﺍﻥ ﻣﺬﻫﺐ ﺗﻮﺳﺖ

ﺭﻧﮓ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﻟﺐ ﺗﻮﺳﺖ

ﺁﺧﺮﺵ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﺩﺳﺘﻢ

 

ﺷﺮﻡ ﺩﺭ ﻟﺮﺯﺵ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﻮ و

ﺑﺮﻕ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ ﻃﻼﯼ ﺗﻮ و 

ﺗﻖّ ﻭ ﺗﻖِّ ﺻﺪﺍﯼ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ و

ﻧﺎﺯ ﻭ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺍﺩﺍﯼ ﺗﻮ و ...

ﺁﺧﺮﺵ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﺩﺳﺘﻢ

 

ﺣﺎﻝ ﭘﺮ ﺭﻣﺰ ﻭ ﻣﺒﻬﻤﯽ ﺩﺍﺭﯼ

ﺍﺧﻢ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺩﺭﻫﻤﯽ ﺩﺍﺭﯼ

ﭘﺸﺖ ﺁﺭﺍﻣﺸﺖ ﻏﻤﯽ ﺩﺍﺭﯼ

ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﺷﻌﺮ ﻋﺎﻟﻤﯽ ﺩﺍﺭﯼ

ﺁﺧﺮﺵ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﺩﺳﺘﻢ

 

ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺍﺩﺍﺭﻩﺍﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ

ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺷﺪﻡ ﻣﺪﯾﻮﻥ

ﮐﻮﭼﻪ ﮔﺮﺩﻡ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭼﻮﻥ ﻣﺠﻨﻮﻥ

ﺩﯾﺪﯼ ﺁﺧﺮ ...! ﻧﮕﻔﺘﻤﺖ ﺧﺎﺗﻮﻥ!

ﺁﺧﺮﺵ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﺩﻫﯽ ﺩﺳﺘﻢ

 

 

از : قاسم صرافان

پسر - تنها - غمگین - عکس

+ نوشته شده در پنج شنبه 20 آذر 1393برچسب:,ساعت 13:30 توسط دالیا |

تو هیتلری....

تو هیتلری


با چشم‌های نازی‌ات


 به همه حمله کردی


 جز منی که آریایی بودم

                                                        صابر ساده

+ نوشته شده در شنبه 15 آذر 1393برچسب:,ساعت 22:58 توسط دالیا |